فرماندهی کلّ قوا خامنه ای ست
دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود
امروز عزیز دل ما خامنه ای ست
شبی در خواب دیدم که با خدا
گفتگویی داشتم.
خدا
گفت:
- پس
میخواهی با من گفتگو کنی؟
گفتم:
اگر وقت داشته باشید.
خدا
لبخندی زد و
گفت:
پرسیدم:
چه چیزی بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب میکند؟
خدا
پاسخ داد:
- اینکه
آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند و عجله دارند که زودتر
بزرگ
شوند، و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
- اینکه
سلامتشان را صرف بدست آوردن
پول میکنند و بعد سپس پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.
- اینکه
با نگرانی
نسبت به آینده زمان حال فراموششان می شود. آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی
می
کنند و نه در حال.
- اینکه
چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و
چنان
می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.
خداوند
دست های مرا در دست گرفت و مدتی به سکوت گذشت...
بعد پرسیدم:
به عنوان خالق انسان ها میخواهید آنها چه
درسهایی
در زندگی یاد بگیرند؟
خدا
با لبخند پاسخ داد:
- یاد
بگیرند که نمی توان
دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد ولی میتوان محبوب دیگران شد.
- یاد
بگیرند
که خوب نیست که خود را با دیگران مقایسه کنند.
- یاد
بگیرند که ثروتمند کسی
نیست که دارایی بیشتری دارد، بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
- یاد
بگیرند
که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد
کنیم
ولی سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
- با
بخشیدن بخشش را یاد
بگیرند.
- یاد
بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند اما بلد
نیستند
احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.
- یاد
بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت
ببینند.
- یاد
بگیرندکه همیشه کافی نیست
دیگران آنها را ببخشند، بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
و
یاد بگیرند که
من اینجا هستم، همیشه...