ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

سیاسی فرهنگی اجتماعی

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

سیاسی فرهنگی اجتماعی

از چالش هسته ای ایران چه خبر ؟

گفت: از چالش هسته‌ای چه خبر؟! به کجا رسیده؟!
گفتم: طرف مقابل باج می‌خواهد و ما هم که اهل باج دادن نیستیم.
گفت: کمپین 6 کارگردان چی شد که برای آمریکا پیام ضعف و ذلت فرستاده و گفته بود «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»!
گفتم: یکی از آنها که اعلام کرد فریبش داده‌اند و منظورش اعلام ذلت در برابر دشمن نبوده است و 5 نفر دیگر هم که با بی‌محلی روبرو شدند.
گفت: اصلاً چرا درباره چیزی نظر می‌دهند که از آن اطلاعی ندارند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از قدیم و ندیم گفته‌اند «هر کسی کار خودش، آتیش به انبار خودش»! می‌گویند؛ یارو که خیلی اهل مد و تجملات بود مشغول مشاهده یک بحث هسته‌ای از تلویزیون بود. رفیقش پرسید از مذاکرات چه خبر؟ گفت؛ هیچی! اشتون که همون کت قبلی تنشه! چکمه‌هایش هم که خیلی افتضاحه! ولی ساعتش جدیده!

لطفا زن جماعت این مطلب را نخوانند

بسم الله الرحمن الرحیم
چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟
غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی
آزادی
دموکراسی
و حقوق بشر
و شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی با
امپریالیسم
و برابری
افکار عمومی را اداره می‌کردند.

امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود.
سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

۱۰ سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، پیدا نشد!
همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».
یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی».
آن موقع ما امتحان کردیم که رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم ۶۰.۰۰۰ مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

سال ۵۹ از یکی از اساتید یهودی آلمان پرسیدند:
«استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی»؟
خنده‌ای کرد و گفت:
«آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!»
کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود.
گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد.
وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد.
آنوقت ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم.
کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است.
از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله" چون "امام" یک بار معنوی دارد!
از طرفی، ایشان آنطور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!».

شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی، شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود.
امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی برو کنار، آقای بهشتی اداره کند.
وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم.
بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد.
امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود.
سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

امامت‌محوری
امّت‌گرایی
عدالت‌گستری
و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین
اساس تئوری امام خمینی بود.

امام خمینی از دنیا رفتند.
آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفت:
۱- «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم»
۲- «خبرگان مرجع تعیین نکرده است»
یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

وقتی ایشان جای کلمه «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» هم شد «ملّت».
یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم.
وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداء و به نظام تحمیل کردند، کلمه‌ی «توسعه» بود.
فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»!
خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی.
«مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛
یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، خواسته یا ناخواسته توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!».
اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم!
روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم!
مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟!
و ...
بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد.

آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آنجا نامه می‌نویسد به این عنوان:
«حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای»!
یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنه‌ای».
سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای!
آن وقت ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!
شما هر لعنتی که به دشمنان بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید « امام خامنه‌ای».

خاطره ای بسیار جالب از شهید سیدعلی اندرزگو

همسر شهید سیدعلی اندرزگو میگوید:

چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.

بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید.