ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

سیاسی فرهنگی اجتماعی

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

سیاسی فرهنگی اجتماعی

عکسی که واقعا خیلی فشن است!!!!


پوستر ایرانی





عکس رادولف لنرت



تصویر بالا که چهره نوجوانی با دهانی خندان و نیمه‌باز، عمامه‌ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش است، به نام محمد، پوستری است که در ایران بارها چاپ می‌شود و در میان عموم منسوب به نوجوانی محمد پیامبر اسلام است. در میان عموم گفته می‌شود که این پوستر بر اساس نقاشی رسم شده توسط راهبی است که محمد را در نوجوانی در مسیر شام دیده‌است. اما تحقیقات جدید نشان می‌دهد این پوستر بر اساس یک عکس واقعی به نام «محمد» رسم شده‌است که بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس گرفته شده و در کارت پستالی با عنوان «محمد» منتشر شده‌است.

عکاسی به نام رادولف لنرت (Radolf Franz Lehnret (۱۸۷۸ – ۱۹۴۸)) اهل جمهوری چک که دانش آموخته موسسه هنرهای گرافیکی وین بود و به جنبش pictorialist (که عکاسی را به عنوان اثر هنری میدانستند) گرایش داشت، این عکس را بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس گرفته‌است. او و Ernst Heinrich Landrock (۱۸۷۸ – ۱۹۶۶) ناشر آلمانی، شرکتی به نام L&L تشکیل داده و در این سالها به تونس رفته و مجموعه‌ای از عکس‌های تونس را تهیه کرده و در اوایل دهه بیست به صورت کارت پستال چاپ کردند. عکس مورد بحث نیز با نام «محمد» یکی از این کارت‌ها بود. این مجموعه عکس شامل مناظر طبیعی، بیابان، تپه‌های شن روان، بازارها و مناطق محلی، پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره‌ای بین زن و مرد داشتند. عکس‌ها مطابق تصورات اروپاییان از شرق بود که تصوّری رازآلود و وسوسه‌انگیز از شرق داشتند. این عکسها که با نبوغ خاصی تهیه شده بودند به صورت چاپ نقره‌ای، گراورسازی شده و چهاررنگ چاپ شده‌است. بیشتر کارت پستال‌ها از سال ۱۹۲۰ در آلمان چاپ شده و در مصر پخش شده‌اند. عکس «محمد» در ژانویه سال ۱۹۱۴ در مقاله‌ای با نام «اینجا و آنجا در شمال آفریقا» در مجله نشنال جیاگرفیک چاپ شد و زیر عکس نوشته شده بود «عربی با یک گل». در دهه بیست، سربازان فرانسوی در شمال آفریقا کارت پستالهای تونسی L&L را بسیار دوست داشتند. در دهه‌های هشتاد و نود میلادی عکس این نوجوان در کتابهای زیادی چاپ شد، ولی اغلب با عنوانی غیر از «محمد».

تصویرهایی که در ایران چاپ می‌شود نیز بدون تردید همین عکس هستند اما نقاشان ایرانی دستکاری‌هایی در عکس انجام داده‌اند از جمله اینکه از فریبندگی چهره نوجوان چیزهایی نگه داشته شده‌است ولی از زیبایی جذاب آن کاسته شده‌است. شانه سمت چپ اندکی با پارچه پوشانده شده‌است و دهان و چشمها اندکی اصلاح شده‌است. به نظر می‌رسد هنرمندان ایرانی سعی کرده‌اند از حالت جذاب عکس کم کنند و به آن زیبایی مقدسی ببخشند.

باور کنید مدیریت ساده است ما سخت میگیریم

 روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد. پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.

 پسرک گفت: "اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم".

 مرد بسیار متأثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گران قیمتش شد و به راهش ادامه داد.

 نکته ها :

نکته اخلاقی :

 در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنیم که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه ما پاره آجر به طرفمان پرتاب کنند! خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف میزند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجر به سمتمان پرتاب کند.

 این انتخاب خودمان است که گوش بکنیم یا نکنیم!

 نکته مدیریتی :

 به محیط داخلی و خارجی سازمان خود به اندازه کافی توجه داشته باشید. ذینفعان داخلی و خارجی سازمان را در نظر بگیرید و به خواستها و نیازهای آنها توجه کنید.

نیروی انسانی به عنوان یک سیستم طبیعی زنده و هوشمند و سازمان به عنوان یک سیستم اجتماعی پیچیده، رفتارهای متنوع و پیچیده‌ای از خود نشان می‌دهند که حکم «پاره آجر» حکایت را دارند.اما به آن سادگی که مرد ثروتمند متوجه پاره آجر شد مدیران نخواهند توانست «پاره آجرهای» نیروی انسانی و سازمان را درک کنند. چرا که نوع آنها متنوع، پیچیده بوده و دارای معانی مختلف هستند و ممکن است خود را در قالب نقاط قوت و ضعف نشان دهند.

 بنابراین باید شناخت کافی نسبت به نیروی انسانی و سازمان خود داشته باشند و رفتار و سبک متناسب با مدیریت آنها را بکار بندند. هم‌چنین محیط خارجی سازمان نیز باید بررسی شود و «پاره آجرهایی» که در قالب فرصت‌ها و تهدیدها در پیش روی سازمان قرار می‌گیرند، پیش از آنکه مانند پاره آجر به سازمان صدمه بزنند، شناسایی شده و رفتار مناسب برای برخورد با آنها اتخاذ شود.

رمز جاودانگی عاشورا

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الْرَّحْمنِ الرَّحیم

راز جاودانگی عاشورا

اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی‏ سَیِّدِالْاَنْبِیاءِ وَ الْمُرسَلین حَبِیبِ اِلهِ الْعالَمین اَبِی‌الْقاسِم مُحَمَّد وَ عَلی‏ آلِهِ الطَّیِبینَ الْطّاهِرِینَ الْمَعْصُومین

همه‏ ما معتقدیم در طول تاریخ بشریت واقعه کربلا جریان بی‏نظیری است که از نظر ارزش قابل مقایسه با هیچ حادثه دیگری نیست. اما ممکن است سؤالاتی پیرامون این واقعه برای بعضی مطرح بشود.
در جریان کربلا ظلم‏های فوق‌العاده‏ای به فرزندان پیغمبر اکرم (ص) روا داشته شد. در جنگ نابرابری بین یاران سیدالشهداء(ع) که هفتاد و دو نفر بودند، با طرف دیگر که از سی هزار تا صد و بیست هزار نفر گفت شده، آن همه جنایت بر علیه اهل‌بیت(ع) مرتکب شدند و سرانجام پیر وجوان و حتی طفل شیرخوار آنان به شهادت رسیدند و عده‏ای از بانوان حرم سیدالشهداء(ع) به اسارت برده شدند. ما تک تک این جنایات را کمابیش در جریانات دیگر هم می‏بینیم. مثل جنایت‌هایی که در عصر حاضر، رژیم سابق عراق در حلبچه و جاهای دیگر مرتکب شد و بسیاری از مردم بی‌گناه، از مرد و زن و طفل به صورتی بسیار فجیع به شهادت رسیدند؛ یا حوادثی که در فلسطین اتفاق می‌افتد، ظلمهایی که رژیم صهیونیستی و حامیانش بر فلسطینی‏ها روا می‌دارند.
حال اگر کسی بگوید به فرض که حادثه کربلا چند درجه هم از اینها شدیدتر بوده، ولی آن چنان نیست که بگوییم این جریان قابل مقایسه با هیچ داستان دیگری نیست. دیگران هم اهداف ارزشمندی مثل دفاع از آب و خاک و شرفشان داشتند و برای آن مبارزه کردند و در این راه به شهادت رسیدند. نهایتاً هدف اصحاب کربلا از اهداف دیگران شریف‌تر بوده، اما چنین نیست که کسان دیگری داوطلبانه جان خود را برای اهداف بلند انسانی فدا نکرده باشند. با وجود این، چه سرّی در نهضت عاشورا نهفته که می‏گوییم این جریان در تاریخ بی‏نظیر است و نظیر آن نه واقع شده و نه خواهد شد. این ماجرا از چه اهمیتی برخوردار است که چهارده قرن مردم، این چنین در ایام محرم سر از پا نمی‏شناسند؛ جان و مال خود را برای برگزاری مراسم عاشورا و محرم صرف می‌کنند؛ این عزاداری‌ها، سینه‌زنی‏ها و زنجیر زنی‏ها، اطعام‌ها و نظایر آن نشان از این است که حادثه عاشورا فوق‌العادگی خاصی دارد.
ما اگر بخواهیم یک پدیده انسانی ساده یا یک حرکت عظیم اجتماعی را ارزشیابی کنیم، در چه عناصری از این پدیده باید تأمل‏کنیم تا ارزش آن پدیده را دریابیم؟ کسانی ممکن است به حجم یا شکل کار نگاه کنند. مثلاً اگر کسی هدیه‏ای برای شما بیاورد آیا فقط به اندازه، شکل  یا قیمت آن توجه می‌کنید؟ این ارزشیابی کودکانه است و کسانی که معرفت بیشتر و عقل  کامل‌‏تری دارند، برای ارزشیابی پدیده‏ها به این معیارها اکتفا نمی‏کنند. برای توضیح بیشتر، مَثَل ساده‌ای می‌زنم. شما اگر بخواهید یک چفیه از بازار تهیه کنید قیمت آن چقدر است؟ اگر کسی بخواهد این پارچه را به دیگری هدیه بدهد ارزش این هدیه چقدر است؟ روشن است که قیمت مشخص و محدودی دارد. اما دیده‌اید کسانی، حتی انسان‌هایی بزرگ، برای اینکه یک چفیه از دست رهبر معظم بگیرند سر و دست می‏شکنند. با این‌که این همان پارچه ارزان قیمت است؛ اما وقتی آن را از دست رهبر می‏گیرند برایشان بسیار ارزشمند است.
از همین مثال می‌توان دریافت که برای ارزشیابی یک پدیده نباید تنها به حجم و قیمت آن نگاه کنیم؛ بلکه باید معیارهای دیگری هم مورد توجه قرار گیرد. عمده این است که ارزش‌گذار با چه نگاهی به پدیده نگاه می‏کند وآن را در چه قالبی و با چه مقایسی می‏سنجد. اولین معیار در ارزش‌گذاری پدیده‏های انسانی انگیزه ‏کسی است که آن کار را انجام می‏دهد. یک حرکت ممکن است با یک نیت، ارزشی منفی داشته باشد؛ اما اگر همان کار با نیت دیگری انجام شود ارزش بسیار بالایی داشته باشد. مثلاً خم شدن در مقابل کسی چقدر ارزش دارد؟ ممکن است خم شدن برای مسخره کردن کسی باشد؛ هم‌چنان که ممکن است کسی با این کار نهایت ارادت و عشق خود را به طرف برساند؛ در حالی که هر دو در ظاهر یک کار هستند. همین کار اگر با نیت تعظیم باشد، کاری ارزشمند است و اگر به نیت تمسخر باشد ارزش منفی دارد و حتی قابل توبیخ و تنبیه است.
در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگ‌ها زدند، پیغمبر اکرم(ص) تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزش‌تر است. «ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین». مقدار و شکل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا کرد؟ دلیل ارزش آن، اول نیت حضرت امیر(ع)، و دلیل دیگر آن آثاری بود که بر این ضربه مترتب شد.
حال ما اگر بخواهیم پدیده عاشورا را با موارد مشابه آن مقایسه کنیم باید ببینیم انگیزه امام حسین(ع)، یاران و فرزندانشان از شهادت خود و اطفالشان و اسارت بانوان اهل‌بیت(ع) چه بود و چه آثاری بر این حرکت مترتب شد.
انگیزه سیدالشهداء(ع) را هر کس به اندازه معرفت خودش می‏شناسد. آنچه ما شنیده‌ایم این است که حرکت سیدالشهدا(ع) برای مبارزه با ظلم،  دفاع از شرف و ناموس و دفاع از اهداف و ایمانش بود و اگر همین مقدار را هم درست درک کنیم، تا حد زیادی به اهمیت این حرکت پی می‏بریم؛ ولی این‏ها قدم‌های اولیه در این راه است. ارزش کار سیدالشهدا(ع) با هیچ کار دیگری در عالم قابل مقایسه نیست. هر چند دفاع از آب و خاک و شرف و ناموس بسیار مقدس است و کسی که در راه دفاع از آنها کشته شود ثواب شهید را دارد؛ اما این انگیزه‌ها کجا و انگیزه سیدالشهدا(ع) در کربلا کجا؟ او انگیزه‌ای بسیار والاتر از اینها داشت. ما زمانی می‏توانیم ارزش واقعی کار حسین(ع) را دریابیم که اهمیت و ارزش دین را به درستی درک کنیم؛ ولی ارزش‌گذاری ما برای دین هم به اندازه فهم خودمان است و رفتار ما نشان می‏دهد که چه میزان برای دین ارزش قائلیم. کسانی معرفتی صحیح از ارزش دین دارند که حتی کوچک‌ترین احکام دین را رعایت می‌کنند. امام حسین(ع) آن چنان ارزشی برای دین قائل بود که کسی مثل فرزند برومندش، علی اکبر و برادر بزرگوارش اباالفضل العباس(ع) را در راه آن فدا کرد؛ شخصیت‌هایی بی‏نظیر، با فضیلت و کمال که بعد از  ائمه معصومین ـ‌صلوات الله علیهم اجمعین‌ـ همتایی برایشان نمی‌توان یافت. کسی حاضر باشد چنین کسانی را پیش چشمش به نامردمی و  ناجوانمردی به شهادت برسانند! این فداکاری برای است که سیدالشهداء(ع) ارزش واقعی دین را می‏داند و چنان ارزشی برای دین خدا قائل است که حاضر است حتی کسانی مثل علی اکبر و ابوالفضل(ع) و عزیزان دیگری که در عالم بی‏نظیر بودند، فدا شوند تا دین بماند.
امام حسین(ع) در آخرین لحظات قبل ازشهادت مناجاتی عاشقانه با خدا دارد که در آنجا انگیزه خود را از این جانبازی و فداکاری می‌فرماید؛ آن حضرت که ارزش معرفت خدا، و عشق‌بازی، فداکاری و جانبازی در راهش را درک می‏کند، هر چه مصیبت‌ها بیشتر بر او وارد می‏شود و عزیزانش به شهادت می‏رسند، رنگ و رویش برافروخته‏تر و نشاطش بیشتر می‏شود. راوی گفت: من کسی را در عالم ندیدم که هنگام مصیبت به جای اینکه بدنش به لرزه بیفتد، رنگش بپرد و دست و پایش سست شود، رنگ و رویش برافروخته‏تر، بانشاط‌تر و مصمم‏تر شود. محبت اقتضا می‏کند که انسان هر چه در اختیار دارد تقدیم محبوب کند. این یک بُعد اهمیت جریان کربلا است.