حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: هر چند این روزها صدای اعتراض به دولت اعتدال، از هر کوی و برزنی شنیده میشود و هر چند مردم کوچه و بازار، به حیث کار و کارنامه، هرگز نمره قابلی به رئیس این دولت نمیدهند و هر چند شماری از مهمترین وزرا، از همین الان صف خود را از روحانی جدا کردهاند، لیکن در مقام قضاوت، بیانصاف نباید بود و دستاوردهای مهم دولت اعتدال بویژه رئیس آن را نباید نادیده گرفت که اگر جز این باشد، از مصادیق بیتقوایی است. باورم هست دستاوردهایی دارد دولت فعلی، بعضا متمایز و ممتاز. نخستین دستاورد اینکه اگر 4 سال تمام، هر 24 ساعت شبانهروز میخواستیم برای گروهی از این مردم، «صحیفه نور» بخوانیم و از خمینی یا صدالبته خامنهای، کد بیاوریم که چرا نمیتوان به مذاکره با آمریکا خوشبین بود، قطع به یقین، به این وضوحی نمیشد که دولت اعتدال در مقام عمل نشان داد به شیطان بزرگ نمیتوان اعتماد کرد و اگر هم اعتماد کنی، عاقبتی جز ابراز ندامت در پی ندارد! این دستاورد بزرگ آیا چیز کمی است؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست حتی به آن دسته از مردمی که با حسنظن به آمریکا نگاه میکردند هم ثابت کند که شیطان بزرگ، هرگز وفایی به عهد خود ندارد؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست ثابت کند که دستبرداشتن از آرمانها، هرگز متضمن این نیست که تو از گندم ری بخوری؟! یا توهم بزنی دیگر تحریمها لغو شد و تمام؟! یا خیال کنی چون درون قلب رآکتور خودکفایی، سیمان سیاه بیتدبیری ریختهای، پس چرخ کارخانهها و کارگاهها میچرخد؟! دستاورد از این مهمتر که بعد از آنهمه شانتاژ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد هستهای بهانه است و نه مقصر؟! دستاورد از این بالاتر که بعد از آنهمه دروغ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد مشکل اقتصادی، اندک ربطی به پیشرفتهای ما در سایر حوزهها ندارد؟! دستاورد از این ارزشمندتر که بعد از آنهمه اراجیف زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد علاج معضل ضعف در حوزه اقتصاد، کوبیدن بر فرق نقاط قوت ما در سایر حوزهها یا فروش آنها به اجنبی، آنهم به قیمت مفت نیست؟! دومین دستاورد اینکه معلوم شد وقتی مشکل از ناحیه بیتدبیری مدیر اجرایی است، پیادهروی با دشمن و دستدادن همراه با لبخند به او، هرگز جای خالی تدبیر نداشته را پر نمیکند، بلکه تنها و تنها دشمن را به فشار بیشتر تشویق میکند! آیا دستاورد از این بهتر که ثابت شد وقتی ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، داخلی است، نگاه صرف به خارج، نه فقط تحریم را باقی میگذارد و نه فقط اثر تحریم را باقی میگذارد، بلکه هر روز مشکلی به مشکلات قبلی اضافه میشود؟! سومین دستاورد اینکه بیش از پیش معلوم شد «مرگ بر آمریکا» اولا شعاری از سر احساس نیست و ثانیا مصداق گزکدادن دست دشمن نیست. از قضا دشمنی چون شیطان بزرگ، با این همه دشمنی و تحریم و تهدید و با این همه نقض عهد که حتی صدای ظریف وزیر امور خارجه دولت فعلی را هم درآورده، حقا که لایق مسلم مرگ است! چهارمین دستاورد اینکه معلوم شد به صرف ژنرال خواندن چند مدیر لای منگنه سیمخاردار نفس و فساد و حقوق نجومی که بعضا حتی با تریلی هم نمیتوان صفرهای روی دوش فیششان را حمل کرد، حلوای شیرین وارد کام این مردم نمیشود! و البته که ارائه آمار هم، برای این همه بیکار، کار نمیشود! پنجمین دستاورد اینکه معلوم شد اگر بخواهی در آخرین سال دولت خود هم، همه مشکلات را گردن گذشتگان بیندازی، حتی روزنامه طرفدارت هم علیه این همه پشت هم اندازی و مغالطه، در حد تیتر یک به تو اعتراض میکند! و به این چیز فرض گرفتن مردم، از بزرگ گرفته تا کوچک، به تو اعتراض میکنند! آری! دیدم بیانصافی است اگر اشاره نکنم به این دستاوردهای ارزشمند، آن هم در شرایطی که همگان حتی افرادی از داخل کابینه هم معترض و متعرض به نحوه ریاست فعلی بر قوه مجریه هستند! و این درست که در این 4 سال، اندازه 40 سال بر ما سخت گذشت اما باز هم خوب است ناشکر نباشیم و فیالواقع تشکر کنیم از این همه دستاورد واقعا روحانی!
پیروزی در انتخابات غالبا برای جریانهایی که کارنامه قابل قبولی دارند، زیاد سخت نخواهد بود. مردم پس از شنیدن وعدهها، با نیمنگاهی به گذشته و مقایسه شعارها با عملکردها، تصمیم میگیرند به چه شخص یا جریانی رای دهند. وعدههای عملی شده هر قدر که بیشتر باشد، اعتماد مردم به آن جریان نیز بیشتر خواهد شد و بالعکس، هر چه وعدههای بر زمین مانده بیشتر باشد، مردم از آن جریان رویگردانتر خواهند شد. اما لزوما اینگونه نیست که اگر جریانی کارنامه قابل دفاعی نداشت و مردم هم از آنها رویگردان بودند، این جریان دست از رقابت بردارد. گاهی، کارنامه که ضعیف شد، «حاشیهسازی» رونق میگیرد. در چنین شرایطی، از آنجا که دستاورد و اقدام مثبتی برای عرضه وجود ندارد، جریان ناکام، روی نقطه ضعفهای حریف متمرکز میشود و چنانچه نقطه ضعفی هم نیابد، برای رقیب نقطه ضعف میتراشد!
رسیدن به «رونق اقتصادی» از طریق «لغو کامل تحریمها» آن هم با استفاده از ابزار «مذاکره با غرب»، خلاصه تمام استراتژی دولت یازدهم بود که در سال 92 و با توجه به شرایط خاص اقتصادی وقت، اصطلاحا «گرفت» و بخشی از مردم را به سمت این جریان که نام «تدبیر و امید» را برای خود برگزیده بود، متمایل کرد. گرایش به سمت این جریان اگرچه زیاد نبود اما، به اندازهای بود که بتواند در کنار انشقاقی که بین جریانهای سیاسی رقیب وجود داشت، «تدبیر و امید» را پیروز این دور از انتخابات کند. اگرچه، وعدههای عجیب و غریبی که داده شد نیز به نوبه خود در این پیروزی موثر بود.
اما امروز با گذشت نزدیک به 4 سال از روی کار آمدن این جریان، به اعتراف دوست و دشمن دولت نتوانسته وعدههای داده شده را عملی کند. شاید مهمترین وعدهای که گرایش بخشی از مردم را هم در پی داشت، لغو همه تحریمهای هستهای به طور یکجا بود آن هم نه روی کاغذ! وعدههایی که بعد از روی کار آمدن دولت نیز یکی دوسالی پیدرپی تکرار شد و امروز با گذشت حدود چهار سال، با هدف «توقعزدایی»، از آنها یک به یک عقبنشینی میشود. اثبات این ادعا کار زیاد سختی نیست. بخوانید:
«با امضای توافق نهایی هستهای تا اوایل تیرماه آینده، ظرف هفتههای بعد اجرای آن آغاز شده و در همان روز اجرای توافق، همه تحریمهای مالی، اقتصادی و بانکی علیه ایران لغو خواهد شد.»(دکتر حسن روحانی- 14 فروردین 94)
- «آنها در زمینه لغو تحریمها، ابتدا میگفتند باید ماهها بگذرد و اعتماد پیدا کنیم، آنگاه تحریمها را نه لغو، بلکه تعلیق میکنیم و بعد از سالها اگر آژانس گزارش مثبت داد و اعتماد پیدا کردند قدم به قدم لغو میشود. اما امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی هم به صورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد. تمام تحریمهای اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حمل و نقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق و حتی تحریم تسلیحاتی هم کنار گذاشته میشود.» (حسن روحانی- 23 تیر 94).
«تقریباً هیچ چیز از این توافق که در روز 16 ژانویه اجرایی شد عاید ایران نشده است. یکی از نیازهایی که قطعاً ما داریم تبدیل کردن ارز است برای اینکه بتوانیم به تأمینکنندگان (کالا) پول پرداخت کنیم. این، نیازمند دسترسی به نظام مالی آمریکا است... انتظار ما این بود که بعد از توافق هستهای ایران به سیستم اقتصادی بینالمللی دوباره متصل شود اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است. ایران همچنان مشکلاتی برای دسترسی به داراییهای مسدود شده خود، که یکی از نتایج حاصل از توافق هستهای باید باشد، دارد. شرکای ما در توافق هستهای هنوز به تعهدات خود عمل نکردهاند. ایران به طور کامل به تعهدات خود پایبند بوده است اما آمریکا به تعهداتش عمل نکرده است... اگر اقدامات اخیر آمریکا بر علیه ایران منجر به رویارویی ایران با بانکهای بینالمللی شود توافق هستهای شکست خواهد خورد. (ولیالله سیف، رئیس بانک مرکزی ایران، 27 فروردین 1395)
«این واضح است که مردم ایران میخواهند نتیجه توافق هستهای را ببینند. هنوز موانعی در این راه وجود دارد و بخصوص بانکهای بزرگ برای بازگشت به تجارت با ایران از ترس مجازاتهای بالای آمریکا تردید دارند. ما از ایالات متحده تنها یک درخواست داریم و آن اینکه خود را قاطی و در این کار دخالت نکند. آمریکاییها باید پشت طرح جامع اقدام مشترک بایستند. باید برای آمریکا آشکار شود که انجام مبادلات تجاری با ایران بدون اما و اگر پاک و منصفانه است» (محمدجواد ظریف، 30 فروردین 95)
این تنها گوشهای «کوچک» از وعدههای «بزرگ» دولت و اعترافهای صورت گرفته مبنی بر موفق نبودن استراتژی دولت بود. اگرچه، رفتن بین مردم، بازاریان و کسبه و شنیدن حرفهای آنها درباره آنچه که قرار بود بشود و آنچه که شد، بهتر از هر سندی نشان خواهد داد، بسیاری از وعدههای دولت بر زمین مانده است.
بازگردیم به مبحث اصلی. همانطور که اشاره شد، در چنین شرایطی برخی جریانهای سیاسی، به دلیل خالی بودن دستها و نداشتن کارنامه به حاشیهسازی رو آورده و به تخریب رقبا میپردازند چرا که برای ادامه حیات سیاسی به این حاشیهها نیاز دارند!
زنجیرهایها در هفتههای آخر منتهی به 29 اردیبهشت 96 شدیدتر از قبل پُرکار خواهند بود. تعریف و تمجید خجالتآور از اوباما در کنار حمله به شورای نگهبان و سپاه، پرداختن به مسائلی چون حادثه پلاسکو، جریان انحرافی، حقوق شهروندی، تلگرام، کنسرت و لغو سخنرانی، فساد اقتصادی و... از جمله مواردی است که میتوان از هم اکنون پیشبینی کرد، پرداختن به آنها از این پس، برای زنجیرهایهایی که دستانشان خالی است، از نان شب هم واجبتر خواهد بود. در این بین اگر احیانا حادثه غمانگیز قطار سمنان، فاجعه جانسوز خوزستان، فساد رسوای کرسنت، رسوایی شرکت توتال و قطر، فیشهای شرمآور نجومی و وعدههای بر زمین مانده و... هم مطرح شود، با اعلام اینکه «سیاسیکاری است»، «برای دیدن دستاوردها عینک بزنید» یا «عذاب الهی بود»، برای نجات خود تلاش خواهند کرد. «نمیگذارند» یا «از دولت قبل خرابه تحویل گرفته بودیم» را نیز طبق معمول چاشنی پاسخهایشان میکنند تا به هر شکل ممکن اعلام کنند: «ما خوب عمل کردیم اما اگر به نتیجه نرسیدیم تقصیر دیگران بود!»
حاشیهسازی، جابهجا کردن اولویتها و تهمت زدنها هم، نه به خاطر حل شدن همان مسائل حاشیهای بلکه، با هدف انحراف افکار و فریب مردم صورت میگیرند؛ وگرنه، نه آن فتنهگر در حصر برای این قماش اهمیت دارد نه لغو شدن یک درصدِ کنسرتها و نه حتی، حل شدن فسادهای اقتصادی! تاریخ مصرف این چند قلم حاشیه تمام که شود، آن را بیآن که دغدغهای داشته باشند - که از اول نیز نداشتند - ماجرا را کنار میگذارند... خانم الهه راستگو فقط یک نمونه بود!